گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد نوزدهم
سوره سجده




اشاره
اشتباه نگردد،و این سوره باتفاق تمامی مفسرین در مکه نازل « حم سجده » نیز نامیده شده تا با سوره « سجده لقمان » این سوره به
تا آخر آیه سوم میباشد. « لا یَسْتَوُونَ 􀀀 اسِقاً 􀀀 کانَ ف 􀀀 کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ 􀀀 أَ فَمَنْ » شده بجز سه آیه که در مدینه آمده و آن
عدد آیات این سوره از نظر اهل بصره 29 آیه و از نظر دیگران 30 آیه خواهد بود.
را یک آیه و نیز قراء حجاز و شام آن را آیه اي شمرده اند. « الم » پسینیان از قراء کوفه
فضیلت این سوره:
را بخواند گویا شب قدر را «... تبارك الذي » و سورة « الم تنزیل » ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کند که فرمود آنکه سوره
احیاء گرفته است.
را قرائت «... الم تنزیل و تبارك الذي » لیث بن ابی زبیر از جابر و او گوید که رسول خدا(ص)شبها نمی خوابید تا این دو سوره
مینمود.
لیث گوید:این روایت را براي طاوس گفتم سپس او گفت که این دو از تمامی سوره هاي قرآن ارجمندتر باشد و هر کس آن
دو را بخواند شصت حسنه براي او نوشته شده و شصت گناه محو میگردد و منزلتش بشصت درجه بالا میرود.
حسین بن ابی علاء از امام صادق(ع)روایت نموده که فرمود آنکه سوره سجده را در هر شب جمعه بخواند خداوند در قیامت
نامه عملش را بدست راستش داده و او را بمرحله حساب گناهان نیاورد و از دوستان محمد(ص)و اهل بیتش خواهد بود.
تفسیر و توضیح:
چون پایان سوره پیشین با دلائل ربوبیت پروردگار بوده لذا این سوره را نیز بدان آغاز میفرماید.
ص : 203
[ [سوره السجده ( 32 ): آیات 1 تا 5
اشاره
راهُ بَلْ هُوَ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ 􀀀 الَمِینَ ( 2) أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَ 􀀀 لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ اَلْع 􀀀 ابِ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . الم ( 1) تَنْزِیلُ اَلْکِت 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ي عَلَی 􀀀 أَیّ ثُمَّ اِسْتَو
امٍ 􀀀 ب فِی سِتَّهِ ما􀀀 ا یَْنَهُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ اَلَّذِي خَلَقَ اَلسَّ
􀀀
اهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ( 3) هُ 􀀀 ا أَت 􀀀 قَوْماً م
کانَ 􀀀 ماءِ إِلَی اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ 􀀀 تَتَذَکَّرُونَ ( 4) یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّ 􀀀 شَ فِیعٍ أَ فَلا 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا 􀀀 اَلْعَرْشِ م
( مِمّ تَعُدُّونَ ( 5
ا􀀀 س دارُهُ أَلْفَ نََهٍ 􀀀 مِقْ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان.
فرو فرستادن آن کتاب است که شکی در آن نبوده از جانب پروردگار جهانیان است.آیا گویند دروغ بست آن را(خیر)بلکه
آن حق است از پروردگارت تا بترسانی
ص : 204
گروهی را که نیامد ایشان را بیم دهنده اي(پیامبري)پیش از تو،شاید ایشان رهبري شوند.
خدا است آنکه آفریده آسمانها و زمین و آنچه را که در بین آنها بوده در شش روز سپس استوار شد بر عرش،نیست شما را
جز او یاور و نه شفاعتگري پس چرا پند نمیگیرید.سامان می بخشد کار را از آسمان تا زمین(و همه بدست قدرت او است)
سپس بالا میرود بسویش در یک روز که اندازه اش هزار سال است از آنچه می شمرید.
اعراب:
ابِ􀀀 تَنْزِیلُ الْکِت
خبرش باشد. « لا ریب » است و ممکن است خود او مبتداء و جمله « هذا تنزیل » :خبر براي مبتداء محذوف و تقدیرش
در محل نصب و حال بوده و یا آنکه در محل رفع است تا خبر بعد از خبر قرار گیرد. « لا رَیْبَ فِیهِ 􀀀» و بنا بقول اول جمله
الَمِینَ 􀀀 مِنْ رَبِّ الْع
:دو احتمال گذشته در این جمله نیز وجود دارد.
راهُ 􀀀 أَمْ یَقُولُونَ افْتَ
است. « بل أ یقولون » استفهام جدید بوده و تقدیرش « ام »:
مِنْ رَبِّکَ
باشد و ممکن است در محل نصب و حال باشد و در « هو الذي حق من ربک » بوده و در تقدیر « الحق » :ممکن است متعلق به
و صاحب حال ضمیري است که مقدر و پنهان در او می باشد. « الحق » بوده و عامل در حال هم لفظ « کائنا من ربک » تقدیر
ما ولی ثبت » باو متعلق خواهد شد-یعنی ثبت-که در تقدیر « ا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ 􀀀م» لتنذر:لام متعلق است بآنچه که جمله
محلا منصوب و حال براي متعلق لام(لکم)خواهد بود. « من دونه » دومی زایده و « من » میباشد و « لکم
مقصود:
الم
:در اول سوره بقره تفسیرش گذشت.
ابِ􀀀 تَنْزِیلُ الْکِت
:این آیات فرود فرستادن آن کتاب آسمانی است که بشما وعده داده شده بود.
لا رَیْبَ فِیهِ 􀀀
:شکی در آن نیست که از عالم غیب بوحی آمده.
الَمِینَ 􀀀 مِنْ رَبِّ الْع
:از جانب پروردگار جهانیان است.
ص : 205
یعنی روشن ضمیران رهبري شده شکی ندارند که این قرآن وحی خدا بوده گو اینکه کوته بینان فکران تاریک دل در او
تردید کنند اما بگفتار آنان اعتنایی نیست چون آیات قرآن خود گویا است که از عالم غیب است.
بعضی گفته اند:که یعنی مردم شک ندارند که قرآن کلام خدا است چون خویشتن را از گفتن مثلش عاجز می بینند.
و بعضی گویند:این جمله اگر چه صورتاً بشکل خبر آمده ولی در حقیقت نهی است یعنی هرگز شما در قرآن شک و ریب
نداشته باشید و البته ریب که در آیه آمده زشت ترین نوع شک است.
أَمْ یَقُولُونَ
:آیا گویند-بت پرستان-که:
راهُ 􀀀 اِفْتَ
اللّ علیه و آله-آن را بخدا،خیر چنین نیست.
􀀀
:دروغ بسته-محمد صلی ه
بَلْ هُوَ الْحَقُّ
:بلکه گفتار او راست بوده و قرآن، مِنْ رَبِّکَ :از جانب پروردگار تو وحی آمده است.
و حق بچیزي گفته میشود که معتقد انسان و مطابق با واقع و عقل بوده و شایسته مدح و تقدیر باشد،و بنا بر این اینکه گفته شد
قرآن حق است یعنی مطابق با حقیقت و اعتقاد واقعی می باشد و باطل بر خلاف حق-یعنی آنکه مخالف واقع و بر خلاف
منطق صحیح عقل-است.
اهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ 􀀀 ا أَت 􀀀 لِتُنْذِرَ قَوْماً م
:تا بترسانی ملتی را که نیامده ایشان را بیم دهنده اي پیش از تو و مقصود ملت قریش بوده که پیامبري قبل از پیامبر
خاتم(ص)بر آنها نیامده بود.گر چه بر سایر قبائل عرب نذیر آمده بود.
بعضی گفته اند که مقصود فاصله زمانی بین حضرت عیسی و پیامبر آخر زمان است که در این فاصله پیامبري از جانب خدا
روایت شده است. « ابن عباس » مبعوث نشده و مردم در غفلت بسر میبردند و این قول از
لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ
:تا شاید ایشان رهبري شده بهدایت آیند.سپس خداوند اشاره به توحید خود فرموده:
ص : 206
أَیّ
امٍ 􀀀 ب فِی سِتَّهِ ما􀀀 ا یَْنَهُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضَ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ الَّذِي خَلَقَ السَّ
􀀀
هُ
:خداوند است که آفریده آسمانها و زمین و آنچه را که فیما بین آنها است در شش روز،یعنی در این مدت زیرا پیش از
ي عَلَی الْعَرْشِ 􀀀 آفریده شدن خورشید شب و روزي نبود-تا گفته شود چند روز،پس مقصود مقدار این مدت است.- ثُمَّ اسْتَو
:سپس استوار شد بر عرش بقهر و استیلاي قدرت خویش.و این جمله در سورة اعراف تفسیرش گذشت.
لا شَفِیعٍ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ 􀀀م
:نیست براي شما جز عذاب خدا دوستی که بشما نفعی رساند و عذاب خدا را دور کند،و نه شفاعت گري که در پیشگاه
خداوند براي شما شفاعت کند.
را بمعنی یاور گرفته اند. « ولی » و بعضی
لا تَتَذَکَّرُونَ 􀀀 أَ فَ
:آیا پس چرا پند نگرفته در گفته هاي ما تفکر نمی کنید تا بصحت گفتار ما دانا شوید.
ماءِ إِلَی الْأَرْضِ 􀀀 یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّ
:تدبیر کرده و سامان می بخشد از آسمان تا زمین یعنی آسمان و زمین و آنچه که فیما بین آنها است،خداوند آفریده و همه
باراده حکیمانه و تدبیر عالمانه در جاي خود استوار شده اند.
ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ
:سپس ملائکه اي که مأمور اجراي دستور خدا است بسوي آنجا که خدا امر فرموده بالا میرود.
مِمّ تَعُدُّونَ
ا􀀀 س دارُهُ أَلْفَ نََهٍ 􀀀 ک مِقْ انَ 􀀀 ی فِی وَْمٍ
:در یک روز که اندازه اش هزار سال است بحساب آنچه را که شما زمان می شمرید.
و« میروم بسوي خداوندم بزودي هدایتم کند » یعنی رفتن بآن مکانی که خداوند فرموده چنان که ابراهیم گفت « عروج »
کسی که از » مقصودش مملکت شام بود که از جانب خدا مأموریت آن سامان را داشت،و نیز مانند آیه شریفه که میفرماید
و مقصود شهر مدینه است،و معنی این دو آیه این « خانه خود بیرون رود در حالی که بسوي خدا و پیامبرش هجرت مینماید
نیست که خدا در مملکت شام یا در شهر مدینه
ص : 207
جاي دارد-بلکه مقصود اطاعت از فرمان خدا در آن سامان است-.
و بنا بر این تفسیر آیه چنین است:که ملائکه براي انجام امور عالم یا آوردن وحی فرود میآیند و سپس باز میگردند که تمام
رفت و برگشت در یک روز انجام می یابد در صورتی که براي افراد بشري پانصد سال رفت و پانصد سال برگشت و مجموع
هزار سال خواهد بود.
از بعضی نقل کرده که مقصود آنست که « مجاهد » است اما « ابن عباس،حسن،ضحاك،قتاده،جبائی » و این تفسیر مطابق قول
خداوند امور هزار سال جهان را در یک روز بملائکه مربوطه دستور میدهد و از پایان هزار سال،در یک روز هزار سال دوم و
بهمین ترتیب تا سر آمد جهان.
تفسیر دیگري روایت شده و آن اینکه خداوند جهان دنیا را با اراده خویش تدبیر فرموده و قضا و قدر در امور « ابن عباس » و از
جهان را تا سر آمد آن فرو فرستاده و سپس جهان بسوي او بازگشت نموده و دنیا پایان می یابد و حکومتهاي جهان مادي تمام
میگردد،و آن روز قیامت است که همه محکوم اراده پروردگار جهان خواهند بود و در یک روز که مدتش هزار سال است
پرونده اعمال بندگان بررسی می شود.
بنا بر این مدت مذکور مدت روز قیامت می باشد.
روزي که مدتش پنجاه هزار سال است،این مدت « دارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ 􀀀 کانَ مِقْ 􀀀 فِی یَوْمٍ » و اما آیه شریفه دیگر که فرموده
براي کفار منظور گردیده.زیرا مردم در قیامت در شرائط مختلفه خواهند بود.
پاره اي گویند:زمان اول مدت مسافت رفتن و برگشتن ملائکه از زمین تا آسمان اول بوده و زمان دوم مسافت آنان تا آسمان
هفتم است.
(یعنی در یک روز تمام این مسافتها را ملائکه می پیمایند گو اینکه افراد بشر بمدت هزار سال تا آسمان اول و پنجاه هزار سال
تا آسمان هفتم بپیمایند).
پاره اي دیگر گویند:هزار سال براي رفت و برگشت به آسمان و پنجاه هزار سال طول یک روز قیامت خواهد بود.
ص : 208
[ [سوره السجده ( 32 ): آیات 6 تا 10
اشاره
سانِ مِنْ طِینٍ ( 7) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ 􀀀 ادَهِ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ ( 6) اَلَّذِي أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ اَلْإِنْ 􀀀 الِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 ذلِکَ ع 􀀀
ذا􀀀 الُوا أَ إِ 􀀀 ا تَشْکُرُونَ ( 9) وَ ق 􀀀 صارَ وَ اَلْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا م 􀀀 سَوّ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْ
اهُ 􀀀 ثُم ( اءٍ مَهِینٍ ( 8 􀀀 سُلا مِنْ م لَهٍ 􀀀
( کافِرُونَ ( 10 􀀀 اءِ رَبِّهِمْ 􀀀 إِنّ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِق
􀀀
ا فِی اَلْأَرْضِ أَ ا 􀀀 ضَلَلْن
ترجمه:
آن(خدا)داناي پنهانی و آشکارا است بزرگوار مهربان است.آنکه نیکو استوار ساخته هر چیز را که آفریده،و آغاز نموده
آفرینش انسان را از گل.پس قرار داده نژادش را از قطره صاف شده از آب ضعیف.سپس آراسته ساختش و دمید در آن از
روح خویش و قرار داد براي شما گوش و دیدگان و دلها را،اندکی سپاس میگذارید.و گفتند(منکران)آیا هر گاه پنهان شدیم
در زمین(و مردیم)آیا ما در آفرینش نوین(قیامت)خواهیم بود،بلکه ایشان بپاداش پروردگار خویش کافرند.
ص : 209
قرائت:
آن را با لام مفتوحه و دیگران ساکنه خوانده اند: « اهل کوفه و نافع و سهل »: خلقه
در پاره اي از قرءات نادره و کم استعمالش آن را بدون همزه(بدا)خوانده است. « زهري »: و بدأ خلق الانسان
با صاد و « حسن » آن را بخلاف دیگران با ضاد و لام مکسوره خوانده و « ابن عباس و ابان بن سعید بن العاص و حسن »: أ إذا ضللنا
لام مفتوحه نیز قرائت نموده است.
دلیل:
بر آن دلالت میکند و اما ضمیري « احسن کل شیء » بنصب لام خوانده شده چون که مصدر بوده و جمله « خلقه » ابو علی گوید
واقع شده ممکن است راجع بخدا باشد-که خالق هستی می باشد-و ممکن است کنایه از مفعول و مخلوق « خلق » که مضاف الیه
باشد ولی شواهد کلام نشان میدهد که ضمیر راجع و اشاره به خداوند است زیرا فعلی که عامل در این مصدر واقع شده او هم
صنع » بفاعل ظاهري اسناد داده نشده است و اتفاقاً در قرآن مجید نظیر آن زیاد دیده میشود که مصدر اضافه بفاعل شده مانند
پس همانطور که جایز است مصدر اضافه بفاعل شود،بضمیر فاعل هم اضافه خواهد شد. « اللّ علیکم
􀀀
اللّ ،کتاب ه
􀀀
اللّ ،وعد ه
􀀀
ه
او پاسخ داد اشیاء سافله میمون زیبا نیست اما « اَلَّذِي أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ » سؤال شد در باره تفسیر آیه مذکور « عکرمه » از
خداوند بر اساس حکمت چنین آفریده است.
به لام منصوبه مصدر خوانده میشود عقیده سیبویه می باشد. « خلقه » آنچه گفتیم که
را بفتحۀ لام خوانده او را « خلقه » باشد،و آنکه « الذي احسن خلق کل شیء » بوده و تقدیرش « کل شیء » بدل « خلقه » و ممکن است
دانسته و یا « کل » را به نصب و صفت براي « خلقه » صفت براي(شیء)نکره میگیرد و جمله در هر دو صورت صحیح است چه
قرار دهیم. « شیء » مجرور و صفت براي
بدون همزه،قرائت شده دلیلش آنست که بدل واقع گردیده « بدأ » اما اینکه
ص : 210
نه آنکه براي تخفیف،همزه حذف شده باشد نظیر قول شاعر:
راحت بمسلمه البغال عشیه
فارعی فزاره لا هناك المرتع
یعنی بوسیلۀ مسلمه شب تا بصبح استران آرمیدند اما تو اي فزاره در چراگاه خوش باش و از سبزه ها استفاده کن اما آنجا مرتع
.( تو نیست ( 1
بدون همزه « بدات » استعمال نموده و ممکن است بمنظور تخفیف « ابدیت »، چنان که اگر مطلبی را خبر دهی،بدل از اخبرت
در محل نصب و « اذا » گذشت و « إِنّ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ
􀀀
ا فِی الْأَرْضِ أَ ا 􀀀 ذا ضَ لَلْن 􀀀 أَ إِ » استعمال نمایی.و این اختلاف استعمال در جمله
نعاد اذا ضللنا فی » مقدر بوده و تقدیرش « نعاد » بر آن دلالت میکند زیرا در کلام لفظ « إِنّ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ
􀀀
أَ ا » جمله
خواهد بود. « الارض
گوید ترجمه جمله مذکور عبارت از اینست که(آیا وقتی نابود شدیم در زمین که اثري از ما باقی نماند)و اما « ابو عبیده »
دیگران گویند مقصود اینکه(گشتیم خاك از ما چیزي باقی نماند).
زمانی که در زیر خاك مرده ما دفن شد و بدن » با صاد که بمعنی بو گرفتن گوشت است،معنی چنین میشود « صللنا » و اما قرائت
آمده است-و بنا بر این ترجمه آیه بر این « صلصال » بمعنی زمین خشک بوده و از همین ماده « صله » بعضی گویند «... بو گرفت
.-«... زمانی که بدنهاي مرده ما زیر خاك خشک شد » معنی چنین نتیجه میدهد
مقصود:
سپس خداوند در باره توحید و خداوندي خویش مطالب گذشته را تأکید نموده چنین میفرماید:
ادَهِ 􀀀 الِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 ذلِکَ ع 􀀀
:آنکه با قدرت خویش چنین اعمالی که گفته شد، انجام میدهد او داناي به امور مشاهد و غیر مشاهد بوده و تمامی کارهاي
پنهانی و
ص : 211
است و در اصل یا فزاره بوده و ترك حرف نداء بمنظور آنست که او را بدل از بغال قرار « فزاره » 1) -مقصود کوچک کردن -1
دهد،نه آنکه براي تخفیف حذف شده باشد.
آشکاراي انسان را میداند.
اَلْعَزِیزُ
:بزرگوار نسبت بآنچه را که هستی داده بوده.
اَلرَّحِیمُ
:مهربان نسبت به فرمان برداران میباشد.
اَلَّذِي أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ
مقاتل و » نقل شده اما « ابن عباس و مجاهد » :آنکه هر چیز را شایسته و استوار بر اساس حکمت آفریده است و این تفسیر از
گویند یعنی آنکه میداند چگونه اشیاء آفریده شده اند پیش از آنکه آنها را بیافریند بی آنکه باو تعلیم « سدي
آمده است. « یعلم » بمعنی « یحسن » دهند،زیرا
در تفسیر دیگري آمده که یعنی هر چیز را نیکو خلق نموده حتی خلقت سگ بر این میزان نیکو آفریده شده « ابن عباس » و از
زیرا تمام موجودات بر اساس حکمت خداوندي لباس هستی بقامت خود پوشیده اند،و بنا بر این کفر و قبایح مرضی او نبوده و
مخلوق او نمیباشد.
سانِ مِنْ طِینٍ 􀀀 وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْ
:و آغاز نموده آفرینش انسان را از گل و او خلقت آدم بود که از خاك گل ساخته شد و خشک گردید و سپس روح بر او
دمیده و زندگی یافت.
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ
:سپس نسل انسان یعنی فرزندان آدم را.
لالَهٍ 􀀀 مِنْ سُ
به قطرات آب صاف شده اي که از چیزي بریزد گفته میشود و در اینجا مقصود نطفه مرد است و « سلاله » :از سلاله قرار داد و
بدین جهت که از صلب مرد ریزش میکند از او سلاله تعبیر شده است.
اءٍ مَهِینٍ 􀀀 مِنْ م
:از آبی که ضعیف است بنا بتفسیر قتاده،اما بعضی گویند یعنی آب پست و بی ارزش زیرا کسی براي آن نطفه ارزشی قائل
نشده پولی نمی دهد و تنها ارزشش بآنست که بعد از رشد و حیات داراي علم و عمل شود بجامعه خدمت کند.
سَوّ
اهُ 􀀀 ثُم َّ
:سپس خلقتش را آراسته و اندامش را منظم ساخت.
وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ
:و دمید در او از روح خود-که آفریدش-و از اینکه روح را بخود اضافه و نسبت میدهد بمنظور بزرگداشت بوده و مختص به
پروردگار
ص : 212
است سپس بفرزندان آدم چنین میفرماید:
وَ جَعَلَ لَکُمُ
:و قرار داده براي شما انسانها.
صارَ وَ الْأَفْئِدَهَ 􀀀 اَلسَّمْعَ وَ الْأَبْ
:گوش تا شنیدنیها را بشنوید،و دیدگان تا دیدنیها را ببینید، و دلها و فکر تا نیکو تفکر داشته باشید.
ا تَشْکُرُونَ 􀀀 قَلِیلًا م
را زایده « ما » :نسبت به اندکی از نعمت ها سپاس گزاري نموده بقیه را نادیده می پندارید،و این تفسیر در صورتی است که
مصدریه بوده و تفسیرش چنین باشد که سپاس گزاریتان اندك است. « ما » بدانیم،و ممکن است
الُوا 􀀀 وَ ق
:و گفتند آنان که قیامت را انکار می ورزند.
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 ذا ضَلَلْن 􀀀 أَ إِ
به آن چیز گفته میشود که با چیز دیگري مخلوط « ضل » :آیا هنگامی که در زیر خاکها مرده ي ما پنهان شده خاك گردید،و
شاعر « اخطل » شده و تا حدي دومی زیاد باشد که شیء اول را در خود هضم نموده و اثري از آن باقی نگذارد، در این باره
گوید:
فکنت القذافی موج اکدر مزبد
قذف الآتی به فضل ضلالا
یعنی تو مقابل حمله هاي دشمن در میدان جنگ آن چنان خوار و زبون بودي که گویا مثل خاشاکی هستی که موج گل آلود
بمعنی نابود شدن آمده است-. « ضل ضلالا » سیل او را بهر طرف که خواهد،انداخته و بالآخره نابودش کند.-که
بمعنی نابودي و هلاکت آمده-یعنی زمانی که ما نبود شدیم در زیر خاك-. « ضللنا » آمده که « قتاده و مجاهد » و از
إِنّ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ
􀀀
أَ ا
:آیا در آفرینش جدید بوده و در قیامت باز زنده و مبعوث میگردیم و بنا بر این(همزه)استفهام انکاري بوده و در واقع آنان
زندگی و حیات قیامت را انکار مینمایند-یعنی چگونه در قیامت زنده میشویم در حالی که زیر خاك بدنها نابود شده و اجزاء
ما از هم پاشیده گردیده است.
کافِرُونَ 􀀀 اءِ رَبِّهِمْ 􀀀 بَلْ هُمْ بِلِق
:بلکه این کافران وعده پروردگار در پاداشهاي نیک و بد اعمال را انکار ورزیده و چنین سخن میگویند.
ص : 213
[ [سوره السجده ( 32 ): آیات 11 تا 15
اشاره
ا􀀀 اکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّن 􀀀 ي إِذِ اَلْمُجْرِمُونَ ن 􀀀 ی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ ( 11 ) وَ لَوْ تَر 􀀀 یَتَوَفّ مَلَکُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِل
􀀀
قُلْ اکُمْ
کِنْ حَقَّ اَلْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ 􀀀 ا وَ ل 􀀀 داه 􀀀 ا کُلَّ نَفْسٍ هُ 􀀀 ا لَآتَیْن 􀀀 إِنّ مُوقِنُونَ ( 12 ) وَ لَوْ شِئْن
􀀀
صالِحاً ا 􀀀 ا نَعْمَلْ 􀀀 ا فَارْجِعْن 􀀀 ا وَ سَمِعْن 􀀀 أَبْ َ ص رْن
ما یُؤْمِنُ 􀀀 ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 14 ) إِنَّ 􀀀 ذابَ اَلْخُلْدِ بِ 􀀀 اکُمْ وَ ذُوقُوا عَ 􀀀 إِنّ نَسِین
􀀀
ذا ا 􀀀􀀀 اءَ یَوْمِکُمْ ه 􀀀 ما نَسِیتُمْ لِق 􀀀 اَلنّ أَجْمَعِینَ ( 13 ) فَذُوقُوا بِ
اسِ􀀀 و اَلْجِنَّهِ ( لا یَسْتَکْبِرُونَ ( 15 􀀀 ا خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ 􀀀 ذا ذُکِّرُوا بِه 􀀀 اتِنَا اَلَّذِینَ إِ 􀀀 بِآی
(1)
ص : 214
1) -این آیه،یکی از چهار آیه سجده واجبه بوده و در اینجا بر خواننده واجب است سجده کند. -1
ترجمه:
بگو(اي پیامبر بآنان که)قبض روح کند شما را فرشته مرگ آنکه گمارده شده بر شما سپس بسوي پروردگار خویش باز
گردانیده میشوید.
و اگر بینی،هنگامی که گنه کاران سر افکنده گانند در پیشگاه پروردگار خویش (و میگویند)پروردگارا دیدیم و شنیدیم پس
بر گردان ما را(بدنیا)تا کارهاي شایسته انجام دهیم البته ما اکنون یقین دارندگانیم.و اگر میخواستیم هر آینه داده بودیم بهر
نفسی(بحکم اجبار)هدایتش را(اما این بر خلاف حکمت بوده و انسان را در اختیار هدف آزاد قرار دادیم)و لکن استوار شد
این سخن از من که پر سازم دوزخ را از جنیان و مردم همگی.پس بچشید(آتش را)بد آنچه فراموش نمودید رسیدن چنین
روزتان را،البته ما واگذاردیم تان،بچشید عذاب دائم را بدانچه بودید که انجام میدادید.جز این نیست که ایمان آورد بآیت
هاي ما آنان که هر گاه یاد آوري شوند بآنها بیافتند سجده کنان و تسبیح گویند بسپاس پروردگار خویش و ایشان سرکشی
نمی نمایند.
شرح لغات:
میگوید: « راجز »، یتوفیکم:توفی عبارت است از چیزي تماماً
ان بنی دارم لیسوا من احد
و لا توفتهم قریش فی العدد
همگی از یک گروه بوده و از قبایل دیگر در میانشان نمی باشد و از نظر بسیاري افراد و شجاعت هرگز قریش « بنی دارم » قبیله
بپاي آن نرسیده و نابودش نتواند نمود.
بمعنی نابود نمودن و تمامی را از پاي در آوردن است-. « توفی »، -مقصود آنکه در شعر
هنگامی که تمام طلب کاري خود را گرفته باشد. « استوفی الدین » در اصطلاح عرب گویند
وکل بکم:توکیل،کاري را در اختیار کسی گذاشتن و او را مأمور انجام آن قرار دادن است.
ص : 215
ناکسوا:نکس،بضم نون چیزي را وارونه گذاشتن یعنی قسمت بالا را،پائین گذاردن و بعکس-و در فارسی نگونسار کردن را
با نون مکسوره به تیري که اسفل آن را اعلاي آن قرار داده باشند می گویند. « نکس » گویند-و
اعراب:
ي إِذِ الْمُجْرِمُونَ 􀀀 وَ لَوْ تَر
در معنی « تري » باشد،و ممکن است « و لو تري المجرمین اذ هم ناکسوا رؤوسهم » محذوف و تقدیرش « تري » :ممکن است مفعول
بوده و « اذ » عامل در « تري » باشد و بنا بر این « ذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً 􀀀 وَ إِ » چنین باشد که،اگر بدیدگان خود ببینی،نظیر آیه شریفه
یعنی اگر گناه کاران را بر « لو رأیت المجرمین علی تلک الحاله رأیت ما تعتبر به غایه الاعتبار » محذوف و تقدیرش « لو » جواب
آن حالت که سر افکنده اند ببینی عبرت کامل خواهی گرفت.
فذوقوا:یعنی بآنان گفته میشود بچشید عذاب را چون خدا و دستوراتش را بفراموشی سپرده بودید،و این جمله محلا مجرور و
خواهد بود. « یومکم » صفت براي
مقصود:
سپس خداوند به پیامبرش چنین دستور میدهد:
قُلْ
:بگو اي محمد(ص)به آنان که مکلف بدستورات خدا هستند.
یَتَوَفّ
􀀀
اکُمْ
:قبض روح کند تمامی شما را و یا هر یک،هر یک را،تا آنجا که احدي از شما زنده نماند.
مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ
:فرشته مرگ(عزرائیل)آنکه مأمور به قبض روح شما می باشد.
روایت شده که دنیا در برابر فرشته مرگ چون کاسه اي است که در مقابل او بوده هر چه بخواهد از آن « ابن عباس » از
بردارد،پس وقتی زمان مرگ رسید بی آنکه زحمت کشیده و قدمی بطرف مشرق و مغرب بردارد،قبض روح خواهد نمود و از
آمده که فرشته مرگ از ملائکه رحمت و عذاب مأمورینی دارد که بهنگام مرگ هر کسی،آنان را میفرستد و بنا « قتاده و کلبی »
جنس « ملک الموت » بر این مقصود از
ص : 216
بآن دلالت کند. « لائِکَهُ 􀀀 تَتَوَفّ الْمَ
􀀀
اهُمُ » و آیه شریفه « ا􀀀 تَوَفَّتْهُ رُسُلُن » بوده و آیه شریفه
توفی را خداوند بخود نسبت داده و میگوید خداوند است که جانها را « ا􀀀 اَللّ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِه
􀀀
هُ » و اما اینکه در آیه شریفه
بهنگام مرگش قبض کند،براي آن است که مرگ آفریدة خدا بوده و جز او احدي قادر بآفرینش مرگ نمی باشد.
ی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ 􀀀 ثُمَّ إِل
:سپس بسوي پاداش خداوند از ثواب ها و عقاب ها باز گردانیده میشوید و از اینکه بازگشت را بخود نسبت داده بمنظور
بزرگداشت آن است.
از ابن عباس و او از رسول خدا(ص)روایت کرده که حضرت فرمود مرض ها و دردها هر یک بانسان از مرگ خبر « عکرمه »
میدهد و آن گاه که زمان مرگ رسید فرشته مرگ ببالینش آمده باو میگوید:چه بسیار خبرها بعد خبرها که بتو رسید و چه
بسیار پیامها که براي تو آوردند.و چه بسیار نامه رسانهایی که پیاپی بتو نامه دادند.
سپس خود میگوید:من آن خبري هستم که بعدم خبري نباشد و من آن پیغامبرم، پس اکنون باید بسوي پروردگارت آیی چه
مایل باشی یا مجبور،و چون او را قبض روح نمود و بستگانش بر او شیون نمودند،بآنان خطاب کند و گوید براي که شیون و
گریه میکنید؟من باو ستم نکرده بلکه پروردگارش او را طلب نموده،باید براي خود گریه کنید که-چنین روزي براي شما بوده
من باز میگردم و سپس باز میگردم تا آنجا که احدي از شما را باقی نخواهم گذاشت.
سپس خداوند از وضع آنان در قیامت و هنگام حساب اعمال خبر میدهد:
ي􀀀 وَ لَوْ تَر
:و اگر ببینی اي محمد(ص)و یا اي افراد انسان.
اکِسُوا رُؤُسِهِمْ 􀀀 إِذِ الْمُجْرِمُونَ ن
:هنگامی که گنه کاران در قیامت فرو- اندازند سرها را و از بسیاري ذلت و پشیمانی و خجالت بآرامی سر بزیر بایستند.
عِنْدَ رَبِّهِمْ
ا :گویند پروردگارا رستگاري را اکنون دیده و حق را 􀀀 ا وَ سَمِعْن 􀀀 ا أَبْ َ ص رْن 􀀀 :در مقابل بررسی پروردگار اعمال بندگانش را رَبَّن
شنیدیم.
ص : 217
بعضی گویند یعنی اکنون راستی وعده هاي تو را دیده و اعتراف تو را نسبت بدستورات پیامبرانت شنیدیم.
پاره اي گویند یعنی ما کور و کر بودیم اکنون بینا و بیدار شدیم.
صالِحاً 􀀀 ا نَعْمَلْ 􀀀 فَارْجِعْن
:پس ما را بدار تکلیف یعنی بدنیا برگردان تا کارهاي شایسته انجام دهیم.
إِنّ مُوقِنُونَ
􀀀
ا
:اکنون یقین داشته و در باره دستورات تو و پیامبران هیچ نوع تردید و شکی نداریم.
سپس خدا میفرماید:
ا􀀀 داه 􀀀 ا کُلَّ نَفْسٍ هُ 􀀀 ا لَآتَیْن 􀀀 وَ لَوْ شِئْن
:و اگر میخواستیم هر آینه میدادیم بهر کس باجبار هدایتش را یعنی کاري بر خلاف طبیعت انجام داده تا آنان مجبور شوند و
به توحید پروردگار اقرار نمایند،اما این کار با مقصود ما که آزادي انسان در انجام تکالیف باشد منافات داشته و مستحق
پاداش نمی شدند زیرا انسان در وقتی استحقاق پاداش را دارد که با اراده و اختیار خود کاري را انجام دهد.
آمده که ممکن است مقصود چنین باشد که اگر میخواستیم،بآنان پاسخ مثبت دهیم ممکن بود و آنان را به دنیا « جبائی » و از
برگشت داده تا کارهاي شایسته انجام دهند ولی بر خود این مطلب را استوار داشتیم که دیگر کسی را بدنیا برگشت نداده و
هر چه پیش از این انجام داده اند پاداش دهیم.
و پاره اي تفسیر کرده اند که اگر میخواستیم بحکم اجبار آنان را بسوي بهشت می بردیم-با آنکه گنهکار بوده و استحقاق
بهشت را نداشتند-.
کِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی 􀀀 وَ ل
النّ أَجْمَعِینَ :که پر سازم دوزخ
اسِ􀀀 و :و لکن استوار شد از من این سخن یعنی عذاب کفار و گنه کاران، لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ را از جنیان و انسانها از هر دو صنف جمعی را بسبب کفر ورزیدن بخداوند هستی و انکار توحیدش و کفران نعمت هاي او بر
ایشان.
ص : 218
را جواب قسم قرار داده. « لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ » و قول پروردگار مانند قسم است که حتماً انجام میگردد و لذا جمله
سپس خداوند سخنی را که بآنان در جهنم خطاب میشود یاد نموده که:
ذا􀀀􀀀 اءَ یَوْمِکُمْ ه 􀀀 ما نَسِیتُمْ لِق 􀀀 فَذُوقُوا بِ
:پس بچشید بدانچه فراموش کردید چنین روزتان را و پاداش و بررسی اعمال خود را نادیده گرفته چون غفلت زدگان
دستورات خدا را زمین گذارده و مشغول عصیان و گنه کاري بودید.
یعنی مردم شرابخوار سیخ « سفود شرب نسوه عند مفتاد » در شعر خود گوید « نابغه » و نسیان بمعنی ترك نمودن کار است چنان که
هایی که با آن کباب بریان کرده بودند کنار آتش فراموش کرده جا گذاشتند.
گفته که نسیان در اینجا اگر بمعنی ضد توجه بود،باید آن را « مبرد » در شعر بمعنی ترك کردن و جا گذاشتن است و « نسوه » و
اراده میکردند-ولی از قرائن استفاده میشود که معنی ترك اراده شده است-.
اکُمْ 􀀀 إِنّ نَسِین
􀀀
ا
:ما هم شما را بخود واگذاشته بباد فراموشی گرفتیم و با شما به همان گونه رفتار مینمائیم که شما با ما رفتار میکردید و مقصود
آنکه از نعمت هاي بهشت شما را باز داشته چون شما در دنیا از فرامین خدا دوري نموده عمل نمیکردید.
ذابَ الْخُلْدِ 􀀀 وَ ذُوقُوا عَ
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ :بدانچه شما در دنیا انجام داده و بخداوند کافر شده و 􀀀 :و بچشید عذاب دائم را که پایانی براي او نخواهد بود بِ
انواع گناهان را عمل مینمودید.
سپس خداوند وضع مؤمنان را چنین خبر میدهد:
اتِنَا 􀀀 ما یُؤْمِنُ بِآی 􀀀 إِنَّ
:تنها افرادي که ایمان بآیت هاي ما میآورند و به قرآن -کتاب آسمانی-و دیگر دلائل ما-که بدست پیامبر اجراء میشود-
تصدیق مینمایند.
ا􀀀 ذا ذُکِّرُوا بِه 􀀀 اَلَّذِینَ إِ
:افرادي هستند هنگامی که یاد آور بآیت ها شده و بمواعظ آن پند گیرند.
خَرُّوا سُجَّداً
:بیافتند سجده کنان و بمنظور سپاس گزاري از خداوند که آنها را
ص : 219
بخویش هدایت فرموده و نعمت هاي بیکران داده سجده مینمایند.
وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ
:و تسبیح گویند بسپاس پروردگار خویش،و او را بزرگوار دانسته از صفاتی که براي او شایسته نیست منزه میدارند.
لا یَسْتَکْبِرُونَ 􀀀 وَ هُمْ
:و ایشان از عبادت و اطاعت اوامرش سرکشی نمی نمایند.
.( و صورتهاي خود را بمنظور فروتنی و زبونی در برابر خداوند جهان بخاك میگذارند ( 1
ص : 220
1) -این آیه،آیه سجده واجبه بوده و یکی از چهار آیه اي است که واجب است در صورت قرائت آن سجده شود. -1
[ [سوره السجده ( 32 ): آیات 16 تا 20
اشاره
ا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ 􀀀 تَعْلَمُ نَفْسٌ م 􀀀 اهُمْ یُنْفِقُونَ ( 16 ) فَلا 􀀀 مِمّ رَزَقْن
ا􀀀 و اَلْمَض یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً اجِعِ 􀀀 جُنُوبُهُم عَنِ ی 􀀀 جاف 􀀀 تَتَ
جَنّ
ات􀀀 اَلصّ فَلَهُمْ حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع لا یَسْتَوُونَ ( 18 ) أَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 اسِقاً 􀀀 کانَ ف 􀀀 کَم ک مُؤْمِناً نَْ انَ 􀀀 فَم ک یَعْمَلُونَ ( 17 ) أَ نَْ انُوا 􀀀 ما 􀀀 ج بِ زاءً 􀀀َ
ا وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا 􀀀 ا أُعِیدُوا فِیه 􀀀 ادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْه 􀀀 ما أَر 􀀀 اَلنّ کُلَّ
ار 􀀀 اهُمُ 􀀀 ک یَعْمَلُونَ ( 19 ) وَ أَمَّا اَلَّذِینَ فَسَ قُوا فَمَأْو انُوا 􀀀 ما 􀀀 اَلْم نُزُلًا بِ ي􀀀 َأْو
( اَلنّ اَلَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ( 20
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 َ
ترجمه:
برخیزد پهلوهایشان از خوابگاهها میخوانند پروردگار خویش را از راه بیم و امید و از آنچه روزي دادیم ایشان را انفاق
مینمایند.پس نمی داند کسی چه نهان شده است براي ایشان از روشنی چشم(در آخرت)بدانچه بودند که عمل مینمودند.
ص : 221
آیا کسی که مؤمن است همانند آنکه نافرمانی نموده میباشد؟نیستند یکسان.اما آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام
دادند پس براي ایشانست باغستانها (از بهشت)جاي اقامت پیشکشی بدانچه که عمل نمودند.و اما آنان که نافرمانی کردند پس
جایگاه شان آتش بوده هر گاه خواهند که بیرون آیند از آن،باز گردانیده شوند در آن و گفته شود براي ایشان،بچشید عذاب
آتشی را که بدان تکذیب مینمودید.
قرائت:
آن را با یاء ساکنه و دیگران مفتوحه خوانده اند. « حمزه و یعقوب »: ما اخفی لهم
بجمع خوانده اند. « قرّات اعین » قره اعین:روایتی از پیامبر(ص)و نیز از ابی هریره و ابی الدرداء و ابن مسعود نقل شده که
دلیل:
در آن مبتداء و « ما » دانسته و « ي􀀀 جَنّ الْمَأْو
ات􀀀 فَلَهُمْ » گوید:آنکه(اخفی)را با فتحه یاء و مجهول خوانده،تأیید آن را جمله « ابو علی »
در محل نصب است تا مفعول تعلم شود و آن از « ما اخفی » ضمیري است که بمبتدا بازگشت مینماید و جمله « اخفی » در فعل
افعالی که دو مفعول میگیرد می باشد.
بوده و بنا بر « حَ قَّ الْقَوْلُ مِنِّی » و جمله « ا􀀀 داه 􀀀 ا کُلَّ نَفْسٍ هُ 􀀀 لَآتَیْن » و اما قرائت حمزه که یاء را ساکنه خوانده تأییدش جمله
در « ما اخفی » منصوب واقع شده جمله « اخفی » استفهامیه و بنظرم این بر قیاس کلام خلیل است،و در حالی که بسبب فعل « ما » این
محل نصب و مفعول تعلم خواهد بود.
ذابٌ 􀀀 سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَ » و نیز جمله « الدّ
ارِ 􀀀 اقِب - 􀀀ع فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ هَُ » و نظیر آن که تعلم دو مفعول گرفته جمله
و نظائرش می باشد که ماده (ریشته)-علم-دو مفعول خواهد داشت. « یُخْزِیهِ
که جمع قره واقع شده و قره با آنکه مصدر بوده و مصدر اسم جنس و بسیار بعید است که جمع بسته شود ولی در « قرّات » و اما
اینجا قره نوع قرار داده اند و
ص : 222
آن را به قرّات جمع بسته اند و نظیرش در اصطلاح عرب گفته شده مانند نحن فی اشغال و لنا علوم.
شرح لغات:
جفا عنه،یجفو جفاء،تجافی عنه » تتجافی:تجافی بمعنی دور شدن از چیزي و مکان بلندي را اختیار نمودن است و لغات
همه بمعنی برخاستن و دوري گزیدن آمده است و شاعر گفته: « تجافیا
و صاحبی ذات هباب دمشق
و ابن ملاط متجاف ارفق
ناقه(شتر)سواریم همیشه با نشاط و بنرمی و آرامی سرعت کرده و دستهاي خود را آن گاه که بالا می برد بآهستگی فرود
آورده و سوارش را برنج راه زحمت نمیدهد.
اللّ بن رواحه در باره پیامبر(ص)در
􀀀
بمعنی خوابگاه و جایی که انسان بپهلو خوابیده باشد چنان که عبد ه « مضجع »: المضاجع
شعرش چنین میگوید:
یبیت یجافی جنبه عن فراشه
اذا استثقلت بالمشرکین المضاجع
آنجا که شب کند پهلو را از فراش تهی نموده و بپاس عظمت پروردگار در دل شب برخیزد و با خداوند هستی مناجات نماید
در آن گاه که بر مشرکین خوابگاه سنگینی کرده و در خواب ناز قرارشان دهد.
-المضاجع جمع مضجع و بمعنی خوابگاه آمده است-.
اعراب:
خَوْفاً وَ طَمَعاً
:مفعول له یعنی بعلت خوف و امیدواري چنان که گویند:چنین کاري را بعلت ترس انجام دادم.
دلالت دارد که آنان از عذاب « یَدْعُونَ رَبَّهُمْ » گوید:در حقیقت این دو لفظ بجاي مصدر نشسته اند زیرا جمله « زجاج »
میباشد. « یخافون خوفاً و یطمعون طمعاً » پروردگار خائف بوده و برحمت او امیدوار و بنا بر این تقدیرش
جزاء:منصوب و مفعول له است.
لا یَسْتَوُونَ 􀀀
و واو دومش از جهتی « چنین نیست » :جواب استفهام بوده،یعنی
ص : 223
این دسته شبیه آن گروه نبوده و آن گروه شبیه این » فاعل و از جهتی مفعول میتواند واقع شود زیرا ترجمه اش چنین است که
و اگر لا یستویان هم گفته میشد صحیح بود و معنی لا یستوي المؤمنون و الکافرون میگردید. « دسته نمی باشند
و ممکن است مقصود دو نفر باشد که اولی مؤمن و دومی کافر و در مقابل هم واقع شده و خداوند فرموده آنان برابر نباشند و
گاهی به دو نفر نیز لفظ جمع استعمال شده.
نزلا:منصوب و حال واقع شده و عامل در آن متعلق(لهم)میباشد.
کلما:ظرف زمان براي اعیدوا قرار گرفته است.
مقصود:
سپس خداوند از وضع مؤمنین که در آیه پیش گفته شد،چنین یاد میفرماید:
ضاجِعِ 􀀀 ی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَ 􀀀 جاف 􀀀 تَتَ
:بر می خیزد پهلوهایشان از جایگاه اي که خوابیده بودند و تنها بمنظور انجام نماز شب و مناجات با پروردگار از خوابگاه
و از امام باقر و امام صادق علیهما- السلام آمده است. « حسن و مجاهد و عطا » برخیزند،و این تفسیر از
باسناد خود از معاذ بن جبل روایت نموده که میگفت ما در غزوه تبوك همراه رسول خدا(ص)بودیم و گرماي شدید « واحدي »
چنان بود که لشکر اسلام را پراکنده ساخت هر یک بگوشه اي براي آسایش رفتند،و من نزدیک پیامبر بودم پس نزدیکتر
شدم و از حضرتش پرسیدم چه کاري انجام دهم تا بهشت روم و از آتش دوزخ دوري گزینم؟ پیامبر(ص)فرمود از مطلب
ارزشمندي پرسیدي ولی براي آنکه خدایش بخواهد آسان خواهد بود،سپس فرمود:خدا را عبادت کرده و براي او چیزي را
شریک مساز،نمازهاي واجب خود را اتیان کن، زکاه مال خود را بمستحق برسان، ماه رمضان روزه بگیر.
سپس فرمود آیا مایلی تو را بابواب خیر رهبري کنم؟
ص : 224
اللّ
􀀀
عرض کردم بلی یا رسول ه.
آن گاه پیامبر(ص)فرمود:روزه براي انسان سپري بوده تا خود را بآنوسیله حفظ کند،و دستگیري از بینوایان گناهان را آمرزیده
ی جُنُوبُهُمْ عَنِ 􀀀 جاف 􀀀 سازد،و در دل شب براي تقرب بدرگاه خدا از خوابگاه برخیزد،و سپس این آیه را قرائت فرمود: تَتَ
ضاجِعِ... 􀀀 الْمَ
روایت شده که رسول خدا(ص)فرمود:بر شما باد که در دل شب بعبادت بر خیزید که این روش شایستگان پیشین « بلال » و از
بوده و شما را بخداوند نزدیک کند و از گناهان دور ساخته و نهی نماید و موجب بخشیدن گناه شده جسم را از کسالت و
مرض مصون بدارد.
گفته شده مقصود آیه افرادي است که شبها خواب بچشم آنان نرود تا نماز عشاء را بگذارند.
گوید:آیه در باره ما-انصار-نازل شد،زیرا پیوسته نماز مغرب را با رسول خدا(ص)میخواندیم و بخانه هاي خود برنمی « انس »
گشتیم تا آنکه نماز عشاء را نیز با رسول خدا(ص)انجام دهیم.
آمده مقصود افرادي باشد که بین نماز مغرب و عشاء نماز اوابین ( 1)را انجام دهند. « قتاده » و از
و پاره اي گویند مقصود آیه کسانی هستند که نماز عشاء و صبح را بجماعت گذارند.
یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً
:میخوانند پروردگار خویش را از راه ترس از عذاب و امید برحمت او.
اهُمْ یُنْفِقُونَ 􀀀 مِمّ رَزَقْن
ا􀀀 و َ
:و از آنچه روزي دادیمشان در راه خدا و تحصیل پاداش انفاق مینمایند.
و هدف آیه مدح مؤمنین است که توجه آنان بعبادت،آنها را از خواب باز- داشته و تنها آرزو و امیدشان بخداوند جهان است.
ص : 225
1) -مقصود نماز غفیله است. -1
سپس خداوند پاداش آنان را یاد فرموده:
ا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ 􀀀 لا تَعْلَمُ نَفْسٌ م 􀀀 فَ
:پس نمی داند کسی چه چیز نهان شده -و آماده گردیده-براي ایشان از آنچه را که چشمهایشان باو روشن شود.
گوید:تفسیر این جمله از فکر بشر خارج است زیرا مطلب مهمتر از افکار بوده-و چه دانیم که روشنی چشم آنان در « ابن عباس »
قیامت و بهشت چیست-،و در روایت صحیح از پیامبر(ص)آمده که فرمود،به اینکه خداوند فرموده براي بندگان شایسته ام
آسایشی آماده ساخته ام که چشمی ندیده و گوشی نشنیده و هیچ فکري بآن نرسیده و بنا بر این از اطاعتش دست بدارید-شما
ا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ . 􀀀 لا تَعْلَمُ نَفْسٌ م 􀀀 را آگاه نسازم-تا بدان برسید-و اگر بخواهید این آیه را تلاوت کنید، فَ
و این حدیث را بخاري و مسلم نیز روایت نموده اند.
گفته اند فائده پنهان داشتن مطلب چند چیز است:
الف:مطلب بسیار ارجمند و با عظمت باشد که اگر برشته تحریر در آید وقت ها براي توضیح آن لازم است و باز هم اگر
بابهامش بگذاریم ابلغ و ارزشمندتر خواهد گردید.
ب:روشنی چشم ها بی پایان بوده لذا اطلاع از آن بتفصیل میسر نباشد.
ج:این روشنی چشم در مقابل نماز شب است و چون آن در دل شب ناآشکارا بوده و از چشم هاي خواب رفته پنهان است لذا
پاداش آن هم پنهان خواهد بود.
و از امام صادق(ع)روایت شده که فرمود براي هر کار شایسته اي پاداشی است که در قرآن یاد شده بجز پاداش نماز شب که
بآنچه که به انسان شادمانی می بخشد گفته « قُرَّهِ أَعْیُنٍ » ... لا تَعْلَمُ نَفْسٌ 􀀀 خدا آن را در قرآن نیاورده و-تنها با اشاره-فرموده فَ
یعنی آنچه را که تو دوست داري خداوند بتو عنایت کند و بدین سبب « اللّ عینک
􀀀
اقر ه » میشود و در اصطلاح عرب گویند
شادمانت گرداند.
گرفته شده که بمعنی تگرگ است زیرا از چشمهاي آنکه شادي کرده و می خندد اشک سرد و از « قرّ » و بعضی گفته اند از
آنکه محزون گشته میگرید اشکهاي
ص : 226
گرم خارج میشود-و بنا بر این آیه کنایه از شادمانی آنها می باشد-.
بطور عمومی و اطلاق اضافه شده در صورتی که چشم هاي عده خاصی یعنی مؤمنین مقصود « اعین » به « قرّه » و از اینکه
است،شاید جهتش این باشد که این نعمت و عزت براي انسان نهایت آرزویش بوده و هر چشمی آن را بنگرد روشن و شادمان
میگردد.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 جَ
:پاداش آنچه را که در دنیا بوده انجام میدادند.
اسِقاً 􀀀 کانَ ف 􀀀 کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ 􀀀 أَ فَمَنْ
:آیا آنکه مؤمن بوده و بخداوند و پیامبرانش حقیقتاً ایمان داشته و دستورات دینی انجام میدهد،مانند آن کسی باشد که از
فرمان خدا بیرون آمده و انواع گناهان را مرتکب میشود؟و همزه در اینجا براي استفهام و پرسش آمده-یعنی آیا این دو با هم
لا یَسْتَوُونَ :یکسان و برابر نخواهند بود زیرا براي مؤمن درجات بهشت آماده شده و جایگاه گنه کار در 􀀀 مساوي و برابراند-.؟
طبقات آتش است.سپس خداوند توضیح میدهد:
ي􀀀 جَنّ الْمَأْو
ات􀀀 الصّ فَلَهُمْ حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:اما آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام داده پس براي ایشان باغ هاي بهشت جایگاه است که در آن قرار میگیرند.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ما 􀀀 نُزُلًا بِ
:و این نعمت پیش کشی است بسبب آنچه را که در دنیا از فرامین خدا انجام داده اند،بآنان داده شده.و این تفسیر
آمده.و پاره اي گفته اند که یعنی خدا آنان را در آن جایگاه ها منزل داده و ایشان میهمان حق بوده و از آنها پذیرایی « حسن » از
بعمل خواهد آمد.
النّ
ار 􀀀 اهُمُ 􀀀 وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْو
:و اما آنان که نافرمانی کرده-و دستورات پروردگار را نادیده گرفتند-پس جایگاه شان آتش بوده و قرارگاه شان میباشد،پناه
میبریم بخدا از آن.
ا􀀀 ادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْه 􀀀 ما أَر 􀀀 کُلَّ
:هر گاه اراده کرده بخواهند از آن آتش خارج شده و از دردها و آزارهاي آن آسوده گردند.
ص : 227
ا􀀀 أُعِیدُوا فِیه
:باز گردانیده شوند در آن-بدست مأمورین آتش-و تفسیر این جمله در سوره حج بیان گردید.
وَ قِیلَ لَهُمْ
:و گذشته از این،بآنان گفته میشود:
النّ الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 ذُوقُوا :بچشید عذاب آتش اي را که-در دنیا-بآن تصدیق نکرده و انکار می ورزیدید.
در این جمله اشاره اي است که مقصود از فاسق،کافر و آنکه ایمان بخدا ندارد می باشد.
اسِقاً تا آخر آیات شأن نزولش در باره علی بن ابی طالب(ع)و مردي از 􀀀 کانَ ف 􀀀 کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ 􀀀 گوید آیه أَ فَمَنْ « ابن ابی لیلی »
قریش است.
دیگري گوید:که در باره علی بن ابی طالب(ع)و ولید بن عقبه وارد شده که مقصود از مؤمن علی بوده و از فاسق ولید مراد
است،چون ولید به علی(ع)گفته بود زبانم از زبانت پهن تر و دندانهاي من تیزتر است-و این جمله را کنایه از برتري خود
میگفت- اما علی(ع)پاسخ داد:چنین نیست که تو می گویی اي فاسق.
گوید قسم بخدا هرگز او با علی(ع)برابر نبوده،نه در دنیا و نه هنگام مرگ و نه در قیامت. « قتاده »
ص : 228
[ [سوره السجده ( 32 ): آیات 21 تا 25
اشاره
إِنّ مِنَ
􀀀
ا ا 􀀀 اتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْه 􀀀 ذابِ اَلْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 21 ) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآی 􀀀 ی دُونَ اَلْعَ 􀀀 ذابِ اَلْأَدْن 􀀀 وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ اَلْعَ
ا مِنْهُمْ 􀀀 رائِیلَ ( 23 ) وَ جَعَلْن 􀀀 اهُ هُديً لِبَنِی إِسْ 􀀀 ائِهِ وَ جَعَلْن 􀀀 لا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِق 􀀀 ابَ فَ 􀀀 ا مُوسَی اَلْکِت 􀀀 اَلْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ ( 22 ) وَ لَقَدْ آتَیْن
( کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ( 25 􀀀 ما 􀀀 امَهِ فِی 􀀀 ا یُوقِنُونَ ( 24 ) إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 اتِن 􀀀 کانُوا بِآی 􀀀 لَمّ صَبَرُوا وَ
ا􀀀 بِأَم ا􀀀 أَئِمَّهً یَهْدُونَ رِْن
ترجمه:
و همانا بچشانیمشان از عذاب نزدیک نارسیده(به)عذاب بزرگ باشد که ایشان باز گردند.و کیست ستمگرتر از آنکه پند داده
شده بآیات پروردگار خویش پس روي برتابد از آنها،البته ما از گناهکاران انتقام گیرنده گانیم.و بتحقیق دادیم بموسی تورات
را پس نباش در شک از ملاقاتش،و قرار دادیم او را رهبري براي بنی اسرائیل.
ص : 229
قرار دادیم از ایشان پیشوایانی تا رهبري بنمایند بفرمان ما،چنان که شکیبایی نموده و بودند بآیت هاي ما یقین دارندگان.البته
پروردگار تو حکم کند بینشان روز قیامت در آنچه بودند در آن اختلاف میکردند.
قرائت:
آن را با لام مکسوره بدون تشدید و دیگران مفتوحه با تشدید آن قرائت نموده « حمزه و کسایی و رویس از یعقوب »: لما صبروا
اند.
دلیل:
گوید:آنکه با تشدید و لام مفتوحه خوانده،او را براي مجازات دانسته و با وجود فعل پیش از جواب مستغنی شده نظیر « ابو علی »
بوده و بنا بر این با فعلی که پیش از شرط ذکر شده از جواب شرط « ان جئت اجئک » که تقدیرش « اجیئک اذا جئت » آنکه بگویی
بی نیاز شدیم.
می « جعلنا منهم ائمه لصبرهم » دانسته و تقدیرش « جعلنا » و اما آنکه بدون تشدید و لام مکسوره خوانده،جار و مجرور متعلق به
باشد.
مقصود:
سپس خداوند میفرماید:
ذابِ الْأَکْبَرِ 􀀀 ی دُونَ الْعَ 􀀀 ذابِ الْأَدْن 􀀀 وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَ
:و همانا می چشانیم ایشان را از عذاب نزدیک غیر از عذاب بزرگ-و پیش از آنکه بعذاب بزرگ گرفتار شوند.
مقصود از عذاب بزرگ،عذاب دوزخ در قیامت بوده و از عذاب نزدیک مقصود عذاب دنیا است.
در عذاب دنیا بین دانشمندان تفسیر،اختلاف گردیده.
بعضی چون ابی بن کعب و ابن عباس و ابی عالیه و حسن گویند مقصود گرفتاري و ناراحتیهایی است که در این جهان براي
انسان پیش میآید-و به بدبختیها و ذلت ها می کشاند-.
ص : 230
و بعضی چون ابن مسعود و قتاده و سدي گویند مقصود جنگ بدر است که براي قریش پیش آمده و عده اي کشته دادند-و
بالآخره سپاه اسلام پیروز شد و این اولین قدم در پیروزي آئین حق بر باطل بوده تا افکار خفته بیدار شود و به آئین خدا پرستی
ایمان آورد-.
گوید:مراد ابتلاء ایشان است بگرسنگی مدت هفت سال در مکه بقدري که مردارها و سگها را نیز خوردند. « مقاتل »
نقل شده که مراد حدود است. « ابن عباس » و« عکرمه » و از
گوید که مقصود عذاب قبر باشد. « مجاهد » و بعضی چون
اما امام صادق(ع)و بلکه در بسیاري از روایات امام باقر و امام صادق علیهما- السلام فرمودند که مراد آمدن دجال و مرکوبش
است.
لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
:تا بشود بازگشت بسوي حق نموده و از کفر توبه نمایند و بعضی گویند یعنی تا بشود دیگران پند گرفته و بگناه کفر گرفتار
نگردند.
اتِ رَبِّهِ 􀀀 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآی
:و کیست ستمکارتر بر جان خویشتن از آنکه یادآوري و پند داده شد بر نشانهاي خداوند تا بتواند خدا را بشناسد و بروز
قیامت و پاداش عمل ایمان آورد.
ا􀀀 ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْه
إِنّ مِنَ الْمُجْرِمِینَ :البته ما از گنه کاران،آنان که فرامین خدا را
􀀀
:پس روي برتافته،دوري کند و تمامی آنها را نادیده فرض نماید ا
نادیده گرفته و ارتباط خود را با او و دستوراتش قطع نمودند.
مُنْتَقِمُونَ
:انتقام گیرندگانیم و عذاب لازم را بر ایشان حلال نموده اعزام میداریم.
ابَ􀀀 ا مُوسَی الْکِت 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
:و همانا بتحقیق دادیم بموسی کتاب-آسمانی- تورات را.
ائِهِ 􀀀 لا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِق 􀀀 فَ
ابن » :پس نباش تو در شک از دیدار او یعنی ملاقات تو با موسی در شبی که بمعراج-مسافرت آسمانها-می آیی،و این تفسیر از
آمده. « عباس
ص : 231
و در حدیث وارد شده که رسول خدا(ص)فرمود:چون شب معراج بآسمانها رفتم،موسی بن عمران را دیدم مردي بلند قد با
موهاي پیچیده که گویا از مردم قبیله شنوه ( 1) بود،و عیسی بن مریم را دیدم مردي با اندامی متوسط متمایل به سرخی و
سفیدي و موهاي فروهشته-بر خلاف پیچیده-.
مجاهد و »، و بنا بر این مقصود آنکه بپیامبر(ص)وعده داده شد که پیش از مرگ با موسی ملاقات خواهی نمود.و بر این تفسیر
هم موافق است. « سدي
آمده که پاره اي گفته اند:یعنی تو در « زجاج » پاره اي گویند:یعنی تو در شک نباش که در قیامت موسی با تو ملاقات کند.از
شک نباش که موسی کتاب تورات را دیده-و ما بر او فرستادیم-.
باشد پس « حسن » پارة دیگر گویند:یعنی تو در شک نباش که موسی آزارهایی از ملت خود دیده و این تفسیر موافق گفتار
مقصود آنست که تو نیز آزارهایی در راه تبلیغ احکام اسلامی خواهی دید و در این امر شکی نیست.
رائِیلَ 􀀀 اهُ هُديً لِبَنِی إِسْ 􀀀 وَ جَعَلْن
آمده که یعنی ما کتاب تورات « حسن » بوده،اما از « قتاده » :و قرار دادیم موسی را رهبري براي بنی اسرائیل و این تفسیر موافق قول
را هدایت براي آنان قرار دادیم.
ا􀀀 ا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِن 􀀀 وَ جَعَلْن
:و قرار دادیم از ایشان-بنی اسرائیل- پیشوایانی که بسبب آنان هدایت یافته و کارهاي شایسته انجام دهند و این گفتار
می باشد،لکن پاره اي معتقدند که مقصود پیامبران بنی اسرائیل است که مردم را براه مستقیم حق دعوت مینمودند. « قتاده »
لَمّ صَبَرُوا
ا􀀀
:چون که شکیبایی نمودند رهبران الهی واقع شدند.
ا یُوقِنُونَ 􀀀 اتِن 􀀀 کانُوا بِآی 􀀀 وَ
:و بودند-آن رهبران-به آیت هاي خدا یقین داشته و هرگز در آنها شک نمی نمودند.
ص : 232
1) -شنوه:قبیله اي از مردم یمن می باشند که بر اثر خصوصیات محیطی موهاي سر و تن آنان پیچیده است. -1
امَهِ 􀀀 إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِی
:البته پروردگار تو او است که حکم مینماید بین مؤمن و کافر و فاسق گنه کار.
کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ 􀀀 ما 􀀀 فِی
:در آنچه را که بودند اختلاف در او داشتند و مقصود اختلاف در اطاعت از رهبري پیامبران و پیشوایان و یقین بقیامت و
بررسی اعمال و دیگر مسائل دینی،می باشد.
نظم آیات:
رابط بین آیات موسی و ما قبلش اینست که خطاب به پیامبر اسلام(ص)و تسلی براي آن حضرت و بیم به دشمنانش است و
اینکه اي محمد(ص)همانگونه که قرآن تو را انکار مینمایند،پیش از این بتورات موسی نیز انکار ورزیدند.
ص : 233
[ [سوره السجده ( 32 ): آیات 26 تا 30
اشاره
أَنّ
􀀀
لا یَسْمَعُونَ ( 26 ) أَ وَ لَمْ یَرَوْا ا 􀀀 اتٍ أَ فَ 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 ساکِنِهِمْ إِنَّ فِی 􀀀 ا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ اَلْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَ 􀀀 أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْن
ذَا اَلْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ی ه 􀀀 لا یُبْصِرُونَ ( 27 ) وَ یَقُولُونَ مَت 􀀀 امُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَ 􀀀 ماءَ إِلَی اَلْأَرْضِ اَلْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْع 􀀀 نَسُوقُ اَلْ
( لا هُمْ یُنْظَرُونَ ( 29 ) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ اِنْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ ( 30 􀀀 مانُهُمْ وَ 􀀀 لا یَنْفَعُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِی 􀀀 صادِقِینَ ( 28 ) قُلْ یَوْمَ اَلْفَتْحِ 􀀀
ترجمه:
آیا رهبریشان نکرد که چه بسیار نابود ساختیم پیش از ایشان از قرنها،که میروند در مسکن هاي آنان البته در این آیت هایی
است آیا نمیشنوند.آیا نمی بینند که ما میرانیم آب را بزمین خشکزار پس بیرون میآوریم بآن کشتی را که میخورند از او
چهارپایان ایشان و ایشان،آیا نمی بینند.و میگویند کی خواهد بود این فتح اگر هستید راستگویان.بگو(اي محمد،ص)روز
فتح(و پیروزي)سود نرساند آنان را
ص : 234
که کافر شدند ایمانشان و نه آنان(در عرضۀ عذاب)مهلت داده شوند.پس روي گردان از ایشان و منتظر باش البته
ایشان(نیز)منتظرانند.
قرائت:
قرائت نموده اند و در سوره اعراف بحثش گذشت. « لم یهد »( با نون و دیگران با(یاء « او لم نهد » آن را « زید »: ا و لم یهد
قرائت نموده. « شین » مضمومه و تشدید « یاء » بنا به بعضی قرءات نادره آن را با « ابن سمیفع »: یمشون
مفتوحه خوانده شده. « ظاء » انهم منتظرون:با
دلیل:
نموده است. « فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ » گوید:که ابو حاتم،منتظرون را با ظاء مفتوحه خوانده و استدلال بآیه شریفه « ابن جنی »
یمشون:براي کثرت آمده-و بمعنی رفت و آمد بسیار است-چنان که شاعر گوید:
یمشی بیننا حانوت کرم
من الخرس الصراصره القطاط
یعنی آن مدیر دکه شراب بسیار بنزد ما میآمد و از شراب ناب کام را سیراب می داشت،چه زبان ملیحی که افسوس عجمی
بوده و ما نمی دانستیم و چه موهاي زیباي پیچیده اي.
مقصود آنکه(یمشی)در شعر بمعنی در رفت و آمد بسیار استعمال شده است.
شرح لغات:
بمعنی رهبري نمودن و بآنچه را «... الی طریق هدایه » و«... هداه فی الدین » ا و لم یهد لهم:گفته میشود که لغات متشابه آن مانند
که وسیلۀ تأدیۀ دین و رسیدن بمقصود است هدایت نمودن است،و بنا بر این آنچه را که انسان را بخدا نزدیک نموده و وسیله
آشنایی انسان با خدا است،باو رهبر نامیده میشود.
نسوق الماء:سوق،بمعنی راندن و براه انداختن است.
ص : 235
الجرز:زمین خشکیکه که بر اثر نبودن باران گیاه و سبزه اي در آن وجود ندارد.
ماده اشتقاقی این لفظ-از(جرز)بمعنی قطع و نابودي آمده چنان که-در اصطلاح عرب گویند:سیف جراز،شمشیري که قطاع و
بهر چیز رسید قطعش میکند، و ناقه جراز،چهار پایی که هر چه را دید میخورد و باقی نمیگذارد،و رجل جروز، مردي که بسیار
میخورد.
گوید:خب جروز و اذا جاع بکی،آن مردي که حیله گر و اکول بوده و بهنگام گرسنگی میگرید.و مقصود لغت جروز « راجز »
است که بمعنی بسیار خوردن آمده است.(جرز)چهار نوع استعمال شده: 1-جیم و راء مضمومه 2-مفتوحه 3-جیم مفتوحه و راء
ساکنه 4-جیم مضمومه و راء ساکنه.
اعراب:
أَ وَ لَمْ یَهْدِ
ا) بر آن دلالت دارد و تقدیرش(ا و لم یهد لهم اهلاکنا من اهلکناه...)میباشد و اما جمله (کَمْ 􀀀 :فاعلش مقدر و جمله (کَمْ أَهْلَکْن
ا) نمیتواند فاعل واقع شود زیرا ما قبل(کم)استفهامیه در آن عمل نکند بجز حروف اضافه و در غیر اینصورت 􀀀 أَهْلَکْن
(کم)استفهامیه صدارت طلب و در اول جمله خواهد بود،و در اینجا نیز چنین بوده و در محل نصب است چون
مفعول(اهلکنا)قرار گرفته.
مقصود:
سپس خداوند به انسانها هشدار داده تا از تاریخ ملت هاي گذشته پند بگیرند، و چنین میفرماید:
أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ
:آیا رهبري نکند براي ایشان و وسیله بیداري نباشد.
ا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ 􀀀 کَمْ أَهْلَکْن
:چه بسیار نابود ساختیم پیش از ایشان از -ملت هاي-قرن هاي گذشته را بر اثر کفر بخدا و انجام گناهان.
ساکِنِهِمْ 􀀀 یَمْشُونَ فِی مَ
:میروند در خانه ها و جایگاه هاي ایشان و آثار باقی مانده را بعد از نابودي آنها،می بینند.
ص : 236
بعضی گویند:تفسیر این جمله آنست که،ما ناگهان با فرستادن عذاب بر آن ملت کافر در حالی که در منزلهایشان بخود
مشغول بودند نابودشان ساختیم.
اتٍ􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:البته در این کار،که بر اثر کفر و گناه نابودشان ساختیم، نشانه هاي روشنی براي خداشناسی است.
لا یَسْمَعُونَ 􀀀 أَ فَ
:آیا نمیشنوند این مردم کافران آنچه را که از ملل و امت هاي گذشته بر ایشان پند داده میشود.
سپس خداوند براي بیداري مردم نوع دیگري سخن ایراد میفرماید:
أَ وَ لَمْ یَرَوْا
:آیا نمی بینند یعنی آیا نمی دانند.
ماءَ 􀀀 أَنّ نَسُوقُ الْ
􀀀
ا
:البته ما میرانیم یعنی میفرستیم باران و برف و یا بگفته بعضی بوسیله نهرها و چشمه ها، إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ :بسوي زمین خشکی
که بدون اشجار و سبزه است و از ابن عباس آمده که،یعنی بوسیله سیلاب ها آب را بمکانهاي بلند از شام تا یمن میفرستیم.
امُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ 􀀀 فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْع
:پس بیرون میآوریم بواسطه آب،سبزي و کشت را که از آن چهار پایانشان و ایشان میخورند و مقصود آنکه از گیاهان آن
چهار پایان و از کشت آن مردم آن سامان بهره برداري مینمایند.
لا یُبْصِرُونَ 􀀀 أَ فَ
:آیا پس نعمت هاي خدا را نمی بینند که چگونه بآنان ارزانی داشته شده.
صادِقِینَ 􀀀 ذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ی ه 􀀀 وَ یَقُولُونَ مَت
:و میگویند چه زمان خواهد بود این فتح و پیروزي اگر هستید راست گویان،از(فراء)آمده که مقصود فتح شهر مکه
است،و(سدي)میگوید که مقصود عذاب کفار در دنیا بوده و مراد همان جنگ بدر است-که کفار در شکنجه واقع شده و با
شکست عقب نشینی و فرار نمودند.- (مجاهد)گوید:مقصود حکم بپاداش و جزاي روز قیامت بوده زیرا مشرکین می شنیدند
که مسلمانان خدا را میخوانند و از او پیروزي بر مشرکین را با نزول عذاب قیامت بر آنها مسئلت مینمایند،از این رو
مشرکین،مسلمانان را استهزاء نموده
ص : 237
و میگفتند آن روز فتح و حکم بعذاب ما کی فرا میرسد.
قُلْ
:بگو اي محمد(ص)بآنان.
مانُهُمْ 􀀀 لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِی 􀀀 یَوْمَ الْفَتْحِ
:روز فتح،نفع ندهد آنان را که کافر شدند،ایمانشان.خداوند در اینجا اشاره فرموده که در روز فتح یعنی در قیامت،ایمان
آوردن مردم کافر نفعی بحالشان نخواهد داشت.
لا هُمْ یُنْظَرُونَ 􀀀 وَ
:و نه ایشان مهلت داده میشوند و مقصود آنکه هنگام عذاب که رسد هرگز تأخیر نشده و بآنان مهلت نخواهیم داد.
و نیز گفته شده:مراد از ایمان در این آیه آنست که مشرکینی که در جنگ بدر کشته شده و بعد از مرگ بحقایق یقین نموده
ایمان آوردند،ایمان پس از مرگ بحالشان فایده اي نرسانده و عذاب را از آنان دور نسازد.
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ
:پس اي محمد(ص)روي برگردان از ایشان زیرا دیگر دعوت و پندها بحالشان تأثیري نخواهد داشت،و بعضی گویند یعنی
پس اي محمد(ص) از آنان دست بدار و منتظر فرمان پروردگار در باره شان باش.
وَ انْتَظِرْ
:و منتظر وعده من باش که تو را بر دشمنان پیروز گردانم.
إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ
:ایشان نیز منتظرانند تا براي تو حادثه اي چون مرگ یا کشته شدن پیش آید و نابود شوي تا از نهضت و قیام تو فارغ شوند.
بعضی گویند:معنی جمله اینست که بزودي وعده خداوند در باره آنان بیاید پس باید در انتظار باشند.
ص : 238
فهرست جلد نوزدهم ترجمۀ تفسیر مجمع البیان
21 ) سورة عنکبوت فضیلت سوره،تفسیر و توضیح 3 آیات 1 تا 5 و ترجمه - از اول سورة عنکبوت تا آخر سورة سجده(جزء 20
4 قرائت،دلیل،اعراب 5 شأن نزول 7 مقصود 8 آیات 6 تا 10 و ترجمه 11 اعراب،شأن نزول 12 مقصود 14 آیات 11 تا 15 و
27 ترجمه،قرائت،دلیل 28 اعراب،مقصود 29 آیات ترجمه 19 شرح لغات 20 اعراب،مقصود 22 نظم آیات 26 آیات 16 تا 20
41 ترجمه،قرائت،لغت 42 مقصود 43 آیات 31 33 ترجمه،قرائت،دلیل 34 سؤال،پاسخ 36 مقصود 37 آیات 26 تا 30 21 تا 25
53 ترجمه،لغت 54 اعراب،مقصود 55 آیات 41 تا 45 و ترجمه 59 تا 35 و ترجمه 48 قرائت،دلیل،مقصود 49 آیات 36 تا 40
68 ترجمه،قرائت،دلیل 69 شرح لغات،اعراب،مقصود 70 آیات قرائت،دلیل و اعراب،شرح لغات 60 مقصود 61 آیات 46 تا 50
51 تا 55 و ترجمه 75 قرائت،دلیل،اعراب 76 مقصود 77 آیات 56 تا 60 و ترجمه 80 قرائت،دلیل 81 اعراب،شأن نزول 82
86 آیات 67 تا 69 و ترجمه 87 قرائت،دلیل،شرح لغات 88 اعراب،مقصود 89 سورة روم فضیلت مقصود 83 آیات 61 تا 66
سوره،تفسیر و توضیح 93 آیات 1 تا 7 و ترجمه 94 شرح لغات،اعراب،مقصود 95 اما اصل داستان 97 آیات 8 تا 10 و ترجمه
100 قرائت،دلیل 101 مقصود 102 سؤال،پاسخ 103
ص : 239
105 ترجمه،قرائت،دلیل 106 شرح لغات 107 اعراب،مقصود 108 آیات 21 تا 25 و ترجمه 114 آیات 11 تا 20
120 ترجمه،اعراب 121 مقصود 122 آیات 31 تا 35 و ترجمه 127 قرائت،دلیل،اعراب 115 مقصود 116 آیات 26 تا 30
131 ترجمه،قرائت،دلیل 132 مقصود 133 آیات 41 تا 45 و ترجمه 137 شرح قرائت،شرح لغات،مقصود 128 آیات 36 تا 40
142 ترجمه،قرائت،دلیل 143 اعراب 144 مقصود 145 آیات 51 تا 55 و ترجمه 148 لغات،مقصود 138 آیات 46 تا 50
قرائت،اعراب،مقصود 149 آیات 56 تا 60 و ترجمه 153 قرائت،دلیل،مقصود 154 سورة لقمان فضیلت سوره،تفسیر و توضیح
166 ترجمه،قرائت 158 آیه 10 ،ترجمه و قرائت 159 دلیل،اعراب 160 شأن نزول،مقصود 161 آیات 11 تا 15 157 آیات 1 تا 9
179 ترجمه،قرائت،دلیل 180 مقصود 182 آیات 21 تا 25 و ترجمه 187 167 دلیل،اعراب 168 مقصود 169 آیات 16 تا 20
196 ترجمه،قرائت،دلیل و شرح لغات مقصود 188 آیات 26 تا 30 و ترجمه 191 قرائت،دلیل 192 مقصود 194 آیات 31 تا 34
197 اعراب،مقصود 198 سورة سجده فضیلت سوره،تفسیر و توضیح 203 آیات 1 تا 5 و ترجمه 204 اعراب،مقصود 205 آیات
214 ترجمه،شرح لغات 215 اعراب،مقصود 216 آیات 16 6 تا 10 و ترجمه 209 قرائت،دلیل 210 مقصود 211 آیات 11 تا 15
تا 20 و ترجمه 221 قرائت،دلیل 222 شرح لغات،اعراب 223 مقصود 224 آیات 21 تا 25 و ترجمه 229 قرائت،مقصود 230
آیات 26 تا 30 و ترجمه 234 قرائت،دلیل،شرح لغات 235 اعراب،مقصود 236 فهرست 239
ص : 240
درب